English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6650 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjacent U آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forecourt U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
forecourts U قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
valuing U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identity U آنچه کسی یا چیزی است
value U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
identities U آنچه کسی یا چیزی است
values U آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد.
preventive U آنچه مانع رویدادن چیزی شود
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
contents U محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
preventative U آنچه سعی در توقف رویدادن چیزی شود
to approach something U نزدیک شدن به چیزی
to near something U نزدیک شدن به چیزی
to near something U نزدیک آمدن به چیزی
to approach something U نزدیک آمدن به چیزی
to go up to somebody [something] U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go up to somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to approach somebody [something] U نزدیک شدن به کسی [چیزی]
viewed U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
view U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing U جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
to edge one's way [towards something] U [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> U به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Whatsoever U هرچه [هر آنچه] [آنچه ]
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
at the front <adv.> U در مقابل
vis a vis U مقابل
at front <adv.> U در مقابل
fore <adv.> U در مقابل
in front <adv.> U در مقابل
in consideration of U در مقابل
vis-a-vis U مقابل
anti U در مقابل
in the front <adv.> U در مقابل
at the fore <adv.> U در مقابل
title U مقابل
titles U مقابل
opposed U مقابل
versus U در مقابل
opposites U مقابل
as opposed to U در مقابل
opposite U مقابل
versus prep U در مقابل
as compared to U در مقابل
obverse U طرف مقابل
on payment U در مقابل وجه
opposed piston engine U موتورپیستون مقابل
counterparts U نقطه مقابل
counterpart U نقطه مقابل
point-blank U مقابل هدف
dead against U درست مقابل
point blank U مقابل هدف
orientated U هدف مقابل
opposite the house U مقابل خانه
in comparison to [compared with] U در قبال [در مقابل]
alternative hypothesis U فرضیه مقابل
counterpoint U نقطه مقابل
anti thesis U وضع مقابل
contrary U مقابل خلاف
counter weight U وزنه مقابل
contralateral muscles U عضلات مقابل
off U مقابل عازم
respondents U طرف مقابل
respondent U طرف مقابل
from opposite directions U از دو طرف مقابل
counterweight U وزنه مقابل
water resistance U مقاومت در مقابل اب
counterweights U وزنه مقابل
inverse U برعکس مقابل
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
boring stay U قسمت ساکن مقابل
hardest U سخت در مقابل نرم
sonnal deung U مقابل تیغه دست
opposit stroke pistons U پیستون مقابل گرد
torsional rigidity U استحکام در مقابل پیچش
rival U طرف مقابل دعوا
laws versus tendencies U قوانین در مقابل تمایلات
windproof U مقاوم در مقابل باد
caps U در مقابل حالت کوچک
antipode U نقطهء مقابل یا متقاطر
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
hard U سخت در مقابل نرم
mouse U مقابل حساسیت Mouse
rivals U طرف مقابل دعوا
rivalling U طرف مقابل دعوا
rivalled U طرف مقابل دعوا
driveway U راه مقابل خانه
rivaling U طرف مقابل دعوا
harder U سخت در مقابل نرم
rivaled U طرف مقابل دعوا
wear resistance U مقاومت در مقابل سایش
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
equity versus efficiency U برابری در مقابل کارائی
blocks U دفاع در مقابل ابشار
countering U مقابل دستگاه شمارنده
aboral U نقطه مقابل دهان
forward U حرکت به جلو یا مقابل
forwarded U حرکت به جلو یا مقابل
blocked U دفاع در مقابل ابشار
counter U مقابل دستگاه شمارنده
countered U مقابل دستگاه شمارنده
documents against payment U اسناد در مقابل پرداخت
mouses U مقابل حساسیت Mouse
block U دفاع در مقابل ابشار
release documents against U واگذاری اسناد در مقابل
capitals U در مقابل حالت کوچک
passing on the oath to the other party U رد قسم به طرف مقابل
cash against documents U پول در مقابل اسناد
front wall U دیوار مقابل اسکواش
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
light resistance U مقاومت در مقابل نور
used U آنچه جدید نیست
knowledge U آنچه دانسته است
unwanted U آنچه لازم نیست
contiguous U آنچه اثر می گذارد
exclusive U آنچه شامل نمیشود
biased U آنچه اریب دارد
lightweights U آنچه سنگین نیست
producing U آنچه تولید میکند
protective U آنچه حافظت میکند
authentic U آنچه درست است
lightweight U آنچه سنگین نیست
incoming U آنچه از خارج می آید
circular U آنچه در یک دایره می چرخد
circulars U آنچه در یک دایره می چرخد
constant U آنچه تغییر نمیکند
auxiliary U آنچه کمک میکند
auxiliaries U آنچه کمک میکند
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
constants U آنچه تغییر نمیکند
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
previous U آنچه زودتر رخ میدهد
coefficient of drag U ضریب مقاومت در مقابل حرکت
denial operations U عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
rebellion U یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
stenothermy U کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
rebellions U یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
than <conj.> U از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
thermostability U قابلیت استحکام در مقابل حرارت
notche sensitivity index U ضریب حساسیت در مقابل شیار
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
flame safety U ایمنی در مقابل شعله اتش
insolation U در مقابل اشعه افتاب قراردادن
payment against a draft U پیش پرداخت در مقابل برات
d/p U تحویل اسناددر مقابل پرداخت
actinautographic U دارای حساسیت در مقابل نور
fascia plate U تابلوی مقابل دریک وسیله
exorable U قابل تحریک در مقابل التماس
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
approximating U آنچه تقریبا درست است
malfunctions U آنچه درست کار نکند
transportable U آنچه قابل حمل است
malfunctions U آنچه کامل کار نکند
hidden U آنچه قابل دیدن نیست
controllable U آنچه قابل کنترل است
exchangeable U آنچه قابل تغییر است
dependent U آنچه به دلیلی متغیر است
irretrievable U آنچه قابل بازگشت نیست
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
unedited U آنچه ویرایش نشده است
chargeable U آنچه قابل شارژ است
movable U آنچه قابل حرکت است
requirements U آنچه مورد نیاز است
variable U آنچه قابل تغییر است
variables U آنچه قابل تغییر است
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> U آنچه نپاید دلبستگى را نشاید .
malfunctioned U آنچه کامل کار نکند
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1اصلاح ترجمه
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
2مفعول
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com